اميرطاهااميرطاها، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

امير کوچولوی مامان بابا

اولين عيد اميرطاها و سفرهای نوروزی

امير طاهای قشنگم امسال با بودن تو عيد بسيار شيرين و قشنگی داشتيم . اينم چندتا عکس از اولين عيدتو. اميرطاها کنار سفره هفت سين   اميرطاها در استان لرستان (خرم آباد قلعه فلک الافلاک)   اميرطاها در خوزستان ( دزفول رودخانه دز)   اميرطاها در استان خوزستان ( شوش امامزاده شوش نبی)   اميرطاها در استان خوزستان    اميرطاها در استان خوزستان (پل خرمشهر)   اميرطاها در استان خوزستان (جزيره مينو)   اميرطاها در بندر هنديجان   اميرطاها ( جاده برازجان به شيراز) ...
20 فروردين 1391

عشق منی

امير مامان ديگه شروع کردی به غلتيدن تا ميزاريمت زمين ميخواهی برگردی به شکم خيلی جيگر ميشی وقتی اين کارو ميکنی دستت زيرت گير ميکنه نميتونی برگردی بعد هی غر ميزنی ولی بازم تلاش ميکنی تا موفق بشی. جديدا کمتر ميتونم بيام و برات تو سايت بنويسم و عکساتو بذارم چون وقتی خوابی دارم کارامو ميکنم وقتيم بيداری کارای شما را انجام ميدم آخه وقتی بيدار ميشی همش دلت ميخواد بغلت کنم و باهات بازی کنم . جيگر مامان هروز بيشتر از ديروز دوست دارم.   ...
20 اسفند 1390

عشق مامان

سلام جيکر مامان  پسر گلم جديدن خوابت خيلی خوب شده ماشاالله شبها از ساعت 11 يا 12 می خوابی تا 7 صبح من بايد حواسم باشه که خودم بيدارت کنم و شيرت بدم. جديداً هم که هرچی دم دستت باشه بر ميداری يا وقتی ميخوام پاهاتو بشورم لبه روشورِيو ميگيری و ول نمی کنی. ياد گرفتی صداتو به حالت جيغ در بياری بعد حرف بزنی هی ا او و.... ميکنی . کوچولوی مامان وقتی کسی مياد پيشت نگاش نميکنی سرتو پايین ميندازی و همش قالي رو نگاه ميکنی و همه ميخوان اون لحظه تورو بخورن. (قربون پسر سربه زيرو چشم پاکم برم جیگرررررررررررررر)           ...
27 بهمن 1390

پسر مامان

اميرطاهای مامان بزگ شده و با اون دستای خوشگلش همه چيزو ميگيره عروسکاشو که پيشش ميزارم ميگيره و سعی ميکنه که توی دهنش ببره تازه يه کار جديدم ياد گرفته و اونم اينه که پشت دستشو ميبره تو دهنش و همچين با اشتها می خورتش که بياو ببين. پسر مامان هر روز بزرگتر ميشه و حرکتهای جديد از خودش نشون ميده و هرروز بيشتر دل منو باباشو و اطرافيانو ميبره.    ...
12 بهمن 1390

لالايي

اميرطاها جان اين لالايي را عمو وحيد برات گذاشته   الا لالا گل پونه آقا خيلی مهربونه اگه نیستش ميون ما زما غافل نمی‌مونه لالا لالا گل لاله فقير تو كوچه می‌ناله نزار و زار و بی‌حاله اگه آقا بياد، دیگه كسی اينجور نمی‌ناله لالا لالا گل ارزن به هر كوی و به هر برزن نمی‌مونه غم و حسرت به هر قلبی ز مرد و زن لالا لالا گل آوشن آقا مياد چشات روشن لبا خندون، زمين خرم دلا شادون، جهان گلشن لالا لالا گل سنبل براآقا يه دسته گل بچينم ببرم پیشش الهی خار نره دستش لالا لالا گل اسپند خدايا بر خودت سوگند رسانی مهدی ما را  كنی مارا به ديدارش بسی شادا...
3 بهمن 1390

من يک نوزادم

من يک نوزادم ؛ نگاهم کن، با چشمانم دنبالت می کنم. من يک نوزادم ؛ در آغوشم گیر، گرمایت را حس می کنم.  من يک نوزادم ؛  گرمم نگهدار، احساس راحتی می کنم.  من يک نوزادم ؛ رهایم کن، با شوق به سویت می شتابم.  من يک نوزادم ؛   برایم بنواز، گوش می کنم.  من يک نوزادم ؛  در گوشم نجوا کن، صدایت را پاسخ می دهم.  من يک نوزادم ؛  به گریه ام توجه کن، به پشتیبانیت دل می بندم.  من يک نوزادم ؛ در آغوشم گیر، آرام می شوم.  من يک نوزادم ؛ دستانم را لمس کن، انگشتانت را می گیرم.  من يک نوزادم ؛ با من حرف بزن، از تو یاد می گیرم....
20 دی 1390

امیرطاها عشق مامانش

اميرطاهای عزيزم تو الان دو ماه و چهارده روزه که به دنيا اومدی . تقريبا گردن گرفتی وقتی می خوابونيمت کمرتو بلند ميکنی, هی دست و پا ميزنی انگار که داری ميدوی و دوست داری همه جارو ببينی. وقتی يکی باهات حرف ميزنه خوب گوش ميدی و شروع ميکنی به آقو آقو کردن و هی می خندی. خلاصه مامانی دل همه رو بردی.                 ...
20 دی 1390