اميرطاهااميرطاها، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

امير کوچولوی مامان بابا

بدون عنوان

سلام عزیزم  روزها میگزره و تو قشنگم داری نزدیک به تولد دوسالگیت میشی خیلی بزرگ شدی چند روز پیش با بابای رفته بودیم بیمارستان میلاد از زمانی که رسیدیم تا زمانی که برگردیم همش یاد روز تولد تو و اون یه هفته ای که تو دستگاه بخاطر زردیت بستری بودیم افتادیم و من خیلی دلم تنگ شده بود. هر روز کارای جدیدی انجام میدی مثلا چند روز پیش داشتی بازی میکردی شروع کردی به شمردن و تا هفت شمردی بدون اینکه من یادت بدم. تلفنو بر میداری میزاری روی گوشت توی خونه راه میری اخم میکنی بعد میگی (( سیام خوبی میگم ففون ماشین عیاب شده بابا یفت باشه عافظ)) وقتی شربت یا آب بهت میدم بعدی که میخوری میری توی سینک پرت میکنی (البته برام هی لیوان میشکونی ...
17 مهر 1392

بدون عنوان

جیگر مامانش روز به روز عزیزتر و خوش زبونتر میشی اینقدر قشنگ حرف میزنی مثلا میگی (( بابا میگم ففون ماشین ایاب شده)) یا تبلیغات تلوزیونو باهاش تکرار میکنی . گاهی وقتا نکات میکنم میبینم چقدر زود بزرگ شدی و داری بزرگ میشی دلم برای نوزادیت تنگ میشه البته اینم بگم که خیلی الان شیرینی میای منو میبوسی و میگی آخیش چسبید یا کارای شیرینی انجام میدی که دلم میخواد بخورمت .     اینم یه چندتا عکس از نی نی بودنت                   ...
31 شهريور 1392

حرف زدن جدید امیرطاها

امیرطاها يايا قونه = امیرطاها لالا کنه بابا يفت = بابا رفت سبيچ = سويچ خياب شد = خراب شد  امير طاها خیلی با نمک شدی و کارها بامزه ای میزنی و حرفهای با نمکی میزنی مثلا توی ماشین وقتی بابایی تند میره میگی بابا یواش یا چند روز پیش رفتیم خونه بابا بزرگت ( پدر بابایی)بعد بابابزرگ عطسه کرد و تو ترسیدی بعد با اخم گفتی آقا جون یواش   و هممون کلی خندیدیم. یا اگه از دست من اگه چیزی بیفته میگی چی بود؟ شکست؟یا همرو به اسم صدا میکنی مثلا به بابی من میگی سالم (اسم بابابزرگه) یا میگی حاجی یا به بابای خودت میگی محسن خلاصه فدات بشم عین طوطی شدی همه چیزو تکرار می کنی   خیلی دوست دارم تازه اینقدر قشنگ نماز میخونی هروقت باب...
6 مرداد 1392

خوشگل مامانش

امیرطاها ماشالله زرنگ و مهربون و شیطون شدی مثلا وقتی کار بدی میکنی و من با اخم تورو نگاه می کنم میای و منو نازی می کنی و هی میگی نازی نازی (الهی قربونت برم) . مدام توی خونه راه میریو میگی 500 ملون یعنی 500 میلیون ، به هرچیزی که میچرخه میگی آن آن مثلا میگی آن آن ماشین یعنی چرخ ماشین.     امیرطاها بعد از حمام           فدات بشم که همیشه دوست داری عینک بزنی           امیرطاها و محمدرضا (پسرخاله ) در باغ وحش                   ...
24 خرداد 1392

امیر طاها و عید نوروز 1392

امیرطاهای مامان در روز اول عید   اینم عیدی من و بابایکه البته یه یکی دو هفته ای زودتر بهش داده بودیم     امیرطاها و سفرهای نوروزی   یزد     بندرعباس     قشم    بندر لنگه     آباده شیراز        زرین شهر اصفهان     و در آخر سفر به پابوس آقا امام رضا(ع) رفتیم             &nbs...
31 فروردين 1392

شیطونیای امیرطاها

امیرطاها ماشاالله تو این چند ماهه یه کارای عجیبی کردی و یک سری خسارت  هم زدی مثلا یه ماه پیش گوشیه مامانیو انداختی تو گلدون بامبوها و گوشیم سوخت و دیگه هم درست نمیشه   همچنین ماشین حساب بابارو هم انداختی دوباره تو گلدونالبته خداروشکر اونو خشک کردیم کار کرد. جدیدن همش دوست داری یه سری وسایلو توی یه چیزی بندازی مثلا چند وقت پیش فندک گاز گمشد هر چی گشتم پیدا نکردم تا اینکه لباس انداختم لباسشویی که دیدم صدای ناجوری میاد اومدم دیدم بله شما نیم فسقلی انداختیش اونجا. خلاصه یه عالمه کارای عجیب انجام میدی در کابینتو باز میکنی هرچی سبد و قابلمه هست برام تو حال ردیف میکنی میری از تو اتاق اسباب بازی میاری پرت میکنی تو حالو دوباره می...
30 اسفند 1391